بیانیه جنبش رنسانس ایرانی، فرزندان فردوسی بمناسبت تیرگان
جشنهای ملی سنگرهای پدافند از کیان میهن و هویت ملی ایرانیان است.
تیرگان تیریست از چله کمان آرش بر دیدگان اهریمنی ایرانستیزان، بسان هرسال آرزویمان را به ریسمان تیروباد گره زدیم، باشد که سیمرغ بر فراز البرز از خاکستر خویش بپا خیزد.
بازوان قدرتمند آرش، نیرو و اراده آهنین میهن پرستان است و پیکان شتابانش آرمان ایران بزرگ .
مژده که ستاره باران (تیشتر) چشم انتظار فرزندان ایران است.
از شاخاب همیشگی پارس تا آنسوی کرانه های ارس، از خُتن تا ارزروم فلات ایران غرق در شادمانی و گرامیداشت تیرگان، این حماسی ترین جشن ملی است.
آب پاشی یکی از آیینهای نیک ایرانیان در این روز خجسته میباشد تا با ارزنده ترین عنصر برخاسته ازخاک « شادزیستی » به پیکار اهریمن همیشه در ماتم نشسته رهسپار شویم، آری این منم فرزند آرش
از گستره خاک پاک ایرانزمین.
پای میکوبم براین خاک و گرامی میدارم آتش و باد و آب را ، سرای اهریمن ویرانه باد.
برآ ای آفتاب، ای توشه امید !
برآ ای خوشه خورشید !
چو پا در کام مرگی تند خو دارم،
چو دل در جنگ با اهریمنی پرخاش جو دارم،
به موج روشنایی شستشو خواهم،
ز گل برگ تو، ای زرینه گل، من رنگ و بو خواهم…!
(سیاوش کسرایی)
جنبش نوزایی (رنسانس) ایرانی، فرزندان فردوسی همواره در پاسداشت تاریخ تمدن، فرهنگ و هنر ملت بزرگ ایران و ایرانزمین از قبیل جشنها، مشاهیر و آیین ایرانشهری کوشا بوده و برپایی جشنهای ملی را ابزاری شایسته برای کوتاه کردن دست اهرمین از خاک آریایی میداند و بر همین پایه شما هم میهنان را به جشن ملی تیرگان فرا می خواند.
بیاییم با یک هم آزوری، جشنهای ملی میهنمان را به موجی خروشان از نافرمانی های مدنی و مبارزات خشونت پرهیز با منشی برگرفته از پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک یکی کرده تا رستاخیز بزرگ ایرانزمین را شکل دهیم و در پی آن به آزادی و آبادانی ایرانمان دست یابیم.
تیرگان شادباد
پاینده ایران آزاد
رنسانس ایرانی
جشن تیرگان در روز سیزدم تیرماه برابر با سوم جولای میباشد.
تاریخچه تیرگان
سیزدهمین روز از ماه تیر
این جشن درگرامی داشت تیشتَر (ستارهٔ باران آور در فرهنگ ایرانی) است و در روز تیر از ماه تیر برگزار می شود. از دیدگاه تاریخی ، جشن تیرگان روز کمانکشیدن پهلوان ایرانی به نام آرش و پرتاب تیر از فراز البرز کوه بوده است که در روایت تشتر یشت پس از نبرد بین ایرانیان وتورانیان صورت گرفته و سرزمین ایران از دشمن باز پس گرفته شده است. همچنین جشن تیرگان به روایت ابوریحان بیرونی در کتاب آثارالباقیه، روز بزرگداشت مقام نویسندگان در ایران باستان بودهاست.
در فراهان جشن تیرگان در اول ماه تیر برگزار میشود و این آیین به نام جشن تیرگان به ثبت ملی نیز رسیده است. و در مازندران نیز جشن تیرگان با نام تیرماه سیزده شو در شب سیزدهم آبان ماه برگزار میشود.
در مازندران نیز جشن تیرگان با نام تیرماه سیزده شو در شب سیزدهم آبانماه برگزار میشود.
ارامنه اصفهان این جشن را در روز سیزدهم ژانویه برگزار میکنند.
انجمن کوهنوردان ایران هر ساله این جشن را در روز سیزدهم تیر در دماوند برگزار میکنند. این جشن به ثبت ملی نیز رسیده است.
بهار مختاریان اعتقاد دارد که جشن تیرگان در اصل جشن انقلاب تابستانی در اول تیرماه بوده است. آنچه که اکنون در فراهان بازمانده است.
بنابر تقویم یکپارچه ادیان ایران این جشن در روز دهم تیرماه در گاهشمار کنونی ایران قرار دارد. موبد کورش نیکنام برگزاری جشنها با استفاده از گاهشماریهای سنتی با ماههای 30 روزه را بیتوجهی به دانش نجوم و دستاوردهای خیام و موجب ناهماهنگی در جشنها دانسته و لزوم توجه به گاهشماری ملی و رسمی با ماههای 31 روزه را یادآور شده است. (برای آگاهی از فهرست و زمان همه جشنهای ملی بنگرید به صفحه جشنهای ایرانی).
جشن همه ساله در کوه دماوند, آمل و همه ساله توسط زرتشتیان ایران در شهرهای تهران، کرج، یزد و روستاهای اطراف، میبد، اردکان، کرمان، بم، شیراز، اصفهان، اهواز و اروپا و آمریکا در روز دهم تیر برگزار میشود. که البته تعطیل نبودن این روز در ایران و دیگر کشورها گاه باعث میشود تا در نزدیکترین روز تعطیل این جشن برگزار شود
آب پاشی
این جشن در کنار آبها، همراه با مراسمی وابسته با آب و آب پاشی و آرزوی بارش باران در سال پیش ِرو همراه بوده و همچون دیگر جشنهایی که با آب در پیوند هستند، با نام عمومی «آبریزگان» یا «آب پاشان» یا «سر شوران» یاد شدهاست.
در گذشته «تیرگان» روز بزرگداشت نویسندگان و گاه به «روز آرش شیواتیر» منسوب شدهاست.
ابوریحان بیرونی و گردیزی در «زین الاخبار» ناپدید شدن یکی از جاودانان ایرانی یعنی «کیخسرو» را در این روز و پس از شستشوی خود در آب چشمهای دانستهاند.
فال کوزه
یکی دیگر از مراسم این جشن مانند بسیاری از جشنهای ایرانی «فال کوزه» (چکُ دولَه) میباشد. روز قبل از جشن تیرگان، دوشیزهای را برمیگزینند و کوزه سفالی سبز رنگ دهان گشادی به او میدهند که «دوله» نام دارد، او این ظرف را از آب پاکیزه پر میکند و یک دستمال سبز ابریشمی را بر روی دهانه آن میاندازد آنگاه «دوله» را نزد همه کسانی که میبرد که آرزویی در دل دارند و میخواهند در مراسم «چک دولَه» شرکت کنند و آنها جسم کوچکی مانند انگشتری، گوشواره، سنجاق سر، سکه یا مانند اینها در آب دوله میاندازند. سپس دختر دوله را به زیر درختی همیشه سبز چون سرو یا مورد میبرد و در آنجا میگذارد. در روز جشن تیرگان و پس از مراسم آبریزان، همه کسانی که در دوله جسمی انداختهاند و نیت و آرزویی داشتنهاند در جایی گرد هم میآیند و دوشیزه، دوله را از زیر درخت به میان جمع میآورد. در این فالگیری بیشتر بانوان شرکت میکنند و سال خوردگان با صدایی بلند به نوبت شعرهایی میخوانند و دختر در پایان هر شعر، دست خود را درون دوله میبرد و یکی از چیزها را بیرون میآورد، به این ترتیب صاحب آن جسم متوجه میشود که شعر خوانده شده مربوط به نیت، خواسته و آرزوی او بودهاست.
دستبند تیر و باد
در آغاز جشن بعد از خوردن شیرینی، بندی به نام «تیر و باد» که از ۷ ریسمان به ۷ رنگ متفاوت بافته شدهاست به دست میبندند و در باد روز از تیرماه (۹ روز بعد) این بند را باز کرده و در جای بلندی مانند پشت بام به باد میسپارند تا آرزوها و خواستههایشان را به عنوان پیامرسان به همراه ببرد. این کار با خواندن شعر زیر انجام میشود: تیر برو باد بیا غم برو شادی بیا محنت برو روزی بیا خوشه مرواری بیا
باورهای مردمی
در باورهای مردم، درباره جشن تیرگان دو روایت وجود دارد که روایت نخست همچنان که در بالا گفته شد مربوط به فرشته باران یا تیشتر میباشد و نبرد همیشگی میان نیکی و بدی است: در اوستا، تشتر یشت (تیر یشت)، تیشتر فرشته باران است که در ده روز اول ماه به چهره جوانی پانزده ساله در میآید و در ده روز دوم به چهره گاوی با شاخهای زرین و در ده روز سوم به چهره اسبی سپید و زیبا با گوشهای زرین.
تیشتر به شکل اسب زیبای سفید زرین گوشی، با ساز و برگ زرین، به دریای کیهانی فرو میرود. در آنجا با دیو خشکسالی «اپوش» که به شکل اسب سیاهی است و با گوش و دم سیاه خود، ظاهری ترسناک دارد، روبرو میشود. این دو، سه شبانه روز با یکدیگر به نبرد برمیخیزند و تیشتر در این نبرد شکست میخورد، به نزد خدای بزرگ آمده و از او یاری و مدد میجوید و به خواست و قدرت پروردگار این بار بر اهریمن خشکسالی پیروز میگردد و آبها میتوانند بدون مانعی به مزرعهها و چراگاهها جاری شوند. باد ابرهای باران زا را که از دریای گیهانی برمیخواستند به این سو و آن سو راند، و بارانهای زندگی بخش بر هفت کشور زمین فرو ریخت و به مناسبت این پیروزی ایرانیان این روز را به جشن پرداختند.
روایت دیگر نیز درباره آرش کمانگیر اسطوره و قهرمان ملی ایرانیان است و اینکه میان ایران و توران سالها جنگ و ستیز بود، در نبرد میان «افراسیاب» و «منوچهر»، شاه ایران، سپاه ایران شکست سختی میخورد؛ این رویداد در روز نخست تیر روی میدهد. سپاه ایران در مازندران به تنگنا میافتد و سرانجام دو سوی نبرد به سازش در میآیند و برای آنکه مرز دو کشور مشخص شود و ستیز از میان برخیزد میپذیرند که از مازندران تیری به جانب خاور (خراسان) پرتاب کنند هر جا تیر فرو آمد همان جا مرز دو کشور باشد و هیچیک از دو کشور از آن فراتر نروند؛ تا در این گفتگو بودند، سپندارمذ (ایزدبانوی زمین) پدیدار شد و فرمان داد تیر و کمان آوردند. آرش در میان ایرانیان بزرگترین کماندار بود و به نیروی بیمانندش تیر را دورتر از همه پرتاب میکرد. سپندارمذ به آرش گفت تا کمان بردارد و تیری به جانب خاور پرتاب کند. آرش دانست که پهنای کشور ایران به نیروی بازو و پرش تیر او بستهاست و باید توش و توان خود را در این راه بگذارد. او خود را آماده کرد، برهنه شد، و بدن خود را به شاه و سپاهیان نمود و گفت ببینید من تندرستم و کژیای در وجودم نیست، ولی میدانم چون تیر را از کمان رها کنم همهٔ نیرویم با تیر از بدن بیرون خواهد آمد. آنگاه آرش تیر و کمان را برداشت و بر بلندای کوه دماوند برآمد و به نیروی خداداد تیر را رها کرد و خود بیجان بر زمین افتاد (درود بر روان پاک آرش و روانهای پاک همهٔ سربازان ایرانی). هرمز، خدای بزرگ، به فرشتهٔ باد (وایو) فرمان داد تا تیر را نگهبان باشد و از آسیب نگه دارد. تیر از بامداد تا نیمروز در آسمان میرفت و از کوه و در و دشت میگذشت تا در کنار رود «جیهون» بر تنهٔ درخت گردویی که بزرگتر از آن در گیتی نبود نشست.
آنجا را مرز ایران و توران جای دادند و هر سال به یاد آن جشن گرفتند.