پرچم شیر و خورشید نشان ،نشانی از فرهنگ ۱۱۰۰۰ ساله ایران
درفش کیانی (شاهنشاهی) کاویانی
در فرهنگ ایرانزمین یکی از پر ارجترین درفش هاییست که به دست مردم کوچه و بازار ایرانی پدید آمد و بر افراشته شد.
درفش کاویانی که برخی اختر کاویانی نیز گفته اند، درفش شاهنشاهی ایرانی بوده است که ایرانیان در جنگ ، آن را با دل و جان نگهداری میکردند و پس از پیروزی، آن را به گوهرهای گران بها میاراستند.
فرهنگ شاهنشاهی چیزی وارون ( بر خلاف) فرهنگ ایرانی نبوده و نیست و چون سامانه پادشاهی یک سامانه (سیستم) از بن و ریشه ایرانی میباشد، درفش ایران را درفش شاهنشاهی نیز خوانده اند و این خود نشانگر پیوند نا گسستنی میان سامانه پادشاهی ایرانی با فرهنگ کهن ایرانزمین میباشد.
تاریخ پیدایش درفش کاویان بسیار باستانیتر از تاریخ زرتشت ،این خردمند ایرانی است. بنچاکهای (مدرک) بدست آمده نشانگر آن است که درفش کاویان دارای نمادهای مهردینی است ، یانی باوری که از باور زرتشتی باستانی تر میباشد.
ویژه گیهای درفش کاویانی کدامند؟
یک: درفش کاویانی ، باستانی ترین درفش جهان است که به دست مردم کوچه و بازار (عادی) ایران ساخته شده است، نه از سوی یک فرمداری(دولت).
دو: درفش کاویانی نماد مبارزه با بیدادگر و دشمن یورش آورده به ایران است.
سه: درفش کاویانی تنها و نخستین درفشیست که بر پایه همبستگی مردم ایران بر افراشته شده است.
چهار: درفش کاویانی، پیمانی (قرار دادی) نیست که از سوی گردانندگان کشور به مردم پذیرانده شده باشد، چنان که دیگر پرچمهای جهان همه بر این پایه درست شده اند و از دل مردم برون نیامده اند.
پنج: درون مایه های(معنا و محتوا) درفش کاویانی هم زمان با ساخت آن، در آن گنجانده شده بودند، زیرا این درفش بر پایه مبارزه با دشمن خونخواری چون اژی دهاک (ضحّاک) بر افراشته شده بود. بنابراین میبایست درون مایه آن از پیش برای مردم شناخته میشد.
شش: درفش کاویان چه از دیدگاه رنگ آمیزی و چه از دیدگاه نمادین، تنها از فرهنگ ایران یاری گرفته و نشانگر هیچ فرهنگ بیگانه ای نیست.
درفش کاویانی از پوست شیر ( برخی میگویند پلنگ یا ببر یا خرس) ساخته شده بود که بلندی آن به دوازده و پهنایش به هشت ارش میرسید. هر ارش ، از نوک انگشت تا آرنج دست است. ( ۳،۶متر در ۵،۴ متر به اندازه امروزی).
استاد کورش آریامنش در باره درفش مینویسند:
» استاد اسکارمن مینویسد که دو نگاره از دوران هخامنشیان و ساسانیان از درفش کاویانی در دست است که یکی در روی تخته سنگی کنده کاری شده و در سال ۱۸۳۱ ترسایی در کنده کاریهای ایتالیا بدست آماده است که نشانگر جنگ ایسوس میباشد، همان جنگی که میان اسکندر مکدونی گجستک و شاهنشاه داریوش سوم در گرفت.
در پشت سر داریوش ، یکی از سرداران، درفش کاویانی را در دست دارد که شوربختانه همین بخش شکسته شده است که به درستی سنگ درفش آشکار نیست. با این رو، در بخش بالایین درفش و نوک نیزهای که درفش بدان چسبیده و همچنین بخش رشته نوارهایی که برای زیبایی و زیور به درفش آویزانند، به خوبی آشکار میباشند.
چون شهر پمپیی در سال ۷۹ ترسایی به دنبال آتشفشانی کوه « وزوو »( همانده « ببو » خوانده میشود) زیر آوار و خاکستر رفت و نابود شد، باید پذیرفت که این تخته سنگ از زمانهای بسیار پیش ساخته شده است که میتوان ساخت آن را نزدیک زمان زادروز مسیح دانست.
نگاره دیگری که از درفش کاویانی مانده است، در روی سکههای دودمانی به نام « فرته کاره » که آنها را جانشین اسکندر گجستک میگفتند، دیده میشود. روی سکه تنها سر پادشاه و پشت سکه ، آتشکدهای است که پادشاه در برابر آن ایستاده اند و ستایش به جا میآورند.
نگاره این سکه، سد در سد با درفشی که در پمپیی به دست آماده است ، یکسان میباشد. استاد اسکارمن میفزاید که از سنجش سه بنمایه به دست آماده : تخته سنگ کنده کاری شده پمپیی، سکههای دودمان فرته کاره و شاهنامه فردوسی بزرگ چنین بر میاید که درفش کاویانی، تکه چرمی پاره چهار گوشی بوده است که بر بالای یک نیزه آویخته شده و نوک تیز نیزه از پشت آن به سوی(طرف) بالا نمودار بوده است.
در نمایشگاه باستانی (موزه) لوور پاریس، در بخش ایران، کاسههایی یافت میشوند که در ته آنها درفش کاویانی کشیده شده و بر روی آنها نوشته شده است : ۴۶۰۰ سال پیش از زمان زادروز مسیح. بدین گونه دست کم کهن بودن درفش کاویانی که تنها در اینجا کشیده شده است تا ۶۶۰۰ سال میرید. »
این نوشتار از استاد کورش آریامنش ، بیش از ده سال پیش آماده شده بود که ایشان در « پیام ما آزادگان، شماره ۲۸۰ » آن را به چاپ رساندند.
با نگاه به نگاره درفش کاویانی و رنگ آمیزی آن، به روشنی میبینیم که درفش چهار گوش است و با رنگ سرخ، مرزبندی شده است . رنگ زمینه درفش، بنفش است که در میان آن خورشید(مهر) هویدا میباشد. بالای خورشید ، ماه آشکار است.
رنگ سرخ نشانگر برآمدن آفتاب و فرو شدن آفتاب است ، یانی زمانی که خورشید پیدا میشود و زمانی که خورشید ناپدید میشود رنگ آن را آدمی سرخ میبیند.
رنگ زرد ،رنگ خورشید است . خور نام ستاره ایست که بدون آن زندگی شدنی نیست. خور نام این ستاره است و شید فروزه (صفت) آن میباشد. خورشید در چم ستارهای که میدرخشد و پرتو ارتو(آرتو) یا نور دارد است.
رنگ بنفش ، رنگ جهان هستی یا کیهان است که در بر گیرنده همه ستارگان پهنه آسمان (فضا) میباشد.
رنگ سپید برغدار یا سپید « گوش ماهی » رنگ (صدفی) که نشانگر پرتو ماه است، خود بر گرفته شده از پرتو خورشید میباشد.
رنگهای پایهای درفش سرخ و زرد و بنفش هستند که نه تنها نشانگر سپهر (طبیعت) میباشند، که هر کدام چمی ویژه دارند که هم اکنون به آن میپردازیم:
رنگ سرخ: این رنگ نماد روز تیر است ،روز تیرشید یا همان چهار شنبه . تیر نام فرشته باران نیز میباشد که به یاری اوست که زمین از ریزش باران بهره مند میشود. این رنگ نماد شکوه ،توانایی ، خروش و جوشش، پایداری برای پاسداری و نگهبانی از مرز و بوم است.
رنگ زرد: این رنگ نماد مهر یا رنگ روز مهرشید (یکشنبه) است. همچنین زرد نماد خورشید تابان که زندگی بخش است میباشد و نماد پاکی، نیک خواهی، روشنگر گران منشی(غرور) و سروری، و بازگو گر درخشندگی و فروزش و روشنایی است.
رنگ بنفش: بنفش، رنگ خرد بزرگ یا همان اورمزد (اهورا مزدا) یا روز اورمزدشید (پنجشنبه) میباشد. رنگ بنفش نماد جنگ آوری، دلاوری، پیکار سرسختانه با دشمن برای آزادی کشور و نگهبانی از یکپارچگی و شکوه آن است.
فردوسی بزرگ برگزیدن این سه رنگ (سرخ، زرد و بنفش) را از آن شاه فریدون میداند:
فرو هشت ازو سرخ و زرد و بنفش
همی خواندش کاویانی درفش
درفش کاویانی و سامانه پادشاهی ایران هر دو نماد خودفرمانی (استقلال)، یکپارچگی و نیروی کشور هستند که با نبود یکی از آنها ،کشور به بیراهه خواهد رفت.
درفش کاویانی در تاریخ ایران و به نوشته استاد سخن ،فردوسی بزرگ، در زمان اژیدهاک(ضحّاک) درست شد. اژیدهاک پادشاهی از تبار تازیان بود که با بیدادگری و کشتار مردم، فرمانروایی میکرد.روزی نبود که مردم ایران خونشان از دست او به جوش نیامده باشد. بیدادگری او و بیچارگی مردم به جایی رسید که یکی از شیرمردان آهنگر پیشه به نام کاوه، برای نخستین بار از فرمان اژیدهاک سر باز زد و مردم را با فراخوان خویش بر اژیدهاک شوراند.
با تلاش کاوه، رهبری فریدون و نماد درفش کاویانی، مردم ایران توانستند کشور خویش را از اژیدهاک تازیتبار رهایی بخشند و فریدون را که فرّ ایزدی داشت به پادشاهی ایرانزمین برگزینند. پس از این پیروزی بزرگ و نمادین، درفش کاویانی بدست پادشاهان ایرانزمین گهربارتر از دوره پیشین میشد تا جایی که دیگر چرم آن نا پیدا بود و تنها آذین بندیهای درفش همچون نور خورشید میدرخشیدند.
درفش کاویانی نماد پیروزی مردم ایران بود و در جنگهای بزرگ و جشنهای میهنی بزرگ به کار گرفته و به نمایش گذاشته میشد. دشمنان سوگند خورده ایران، همواره آرزو داشتند تا روزی درفش را به زمین بزنند ،چون به زمین افتادن درفش برابر بود با شکست ایران.
در جنگ ایران و توران میخوانیم که هومان ،سردار تورانی میکوشید تا درفش را از پرچمدار ارتش ایران بگیرد و ایران را بدین گونه شکست دهد. فردوسی بزرگ از زبان هومان میگوید:
» چنین گفت هومان که آن اختر است
که نیروی ایران بدو اندر است
درفش بنفش ار به چنگ آوریم
جهان بر دل شاه تنگ آوریم »
درفش دار ارتش ایران خویشکاریش این بود که درفش را همواره بر افراشته نگاه دارد تا دشمن گمان بد نکند.
گراتی ،یکی از سرداران ایرانی زمانی که میبیند درفش از دست ایرانیان افتاده است با شتاب به سوی درفش میرود و آن را بلند میکند و به دست میگیرد. دشمنان تورانی ، آن را میبینند و به سوی او میشتابند تا درفش را از گراتی بگیرند. سپس گراتی ، این بزرگ مرد ایرانزمین در چنبر تورانیان میافتد و تورانیان دست گراتی را میبرند ولی سردار بزرگ ایرانزمین با دندان خویش درفش را دوباره از چنگ دشمن در میاورد و با یک دست با گرز به آنها میتازد.
فردوسی بزرگ میگوید:
» گراتی بدید آن درفش چون نیل
که افکنده بودند از پشت پیل
فرود آمد و بر گرفتش ز خاک
بیفشاند از خاک و بسترد چاک
. . .
چون او را بدیدند گردان چین
که آن نیزه نامدار گزین
از آن خاک برداشت، بسترد و برد
به گردش گرفتند مردان گرد
به گردش ز هر سو همی تاختند
به شمشیر دستش بینداختند
درفش فریدون به دندان گرفت
همی زد به یک دست گرز ،ای شگفت »
درفش کاویانی پس از یورش تازیان بیابانگرد بر زمین افتاد و گوهرهای آن میان تازیان به فروش رسید و پوست درفش به فرمان عمر بن خطاب سوخته شد.
شادروان استاد پورداود مینویسد( یسنای یکم،روی ۱۷۵): بهای گوهرهای درفش کاویانی در آن زمان بیش از سی هزار لیر انگلیسی بود! که میان تازیان مسلمان به فرمان خلیفه تکه تکه شد.
خویشکاری جوانان ایران زمین این است که به کیستی(هویت) خویش برگردند و آگاه بشوند که چه بودند و چه میتوانند در آینده باشند. در یابند که فرهنگ ایران، تنها نیرودهنده ایرانیست و همه نمادهای ایرانزمین نیروبخش جوانان ایرانزمین خواهند بود.
ما تنها با آگاهی بایسته و پشتکار خویش و بکار گیری از نمادهای میهنی خویش میتوانیم به شکوه از دست رفته خویش برگردیم و با دید باز ،ایرانی نیرومند بسازیم.
درفش کاویانی چشم براه ماست که دوباره بر افراشتهاش کنیم.
کاوهها و فریدونها کجایند که ایران امروز نیازمند ایشان است.
سكه های مازه به ترتيب در كيليكيه و سوريه و بابل ضرب شده اند. هر دوره داراي سكه های متنوع بوده كه از لحاظ نقش و هنر بسيار جالب است و معرف سنت و آداب محلی می باشد.
سكههای مازه را به سه نوع می توان تقسيم نمود:
نوع نخست سكههایی است كه در كيليكيه ضرب شده است و مربوط به سالهای ۳۶۱ تا ۳۳۳ قبل از ميلاد می باشد.
در اين دوره روی سكههای معمولاً نقش بعل خدای بزرگ فينيقيه مشاهده ميشود كه بر تخت نشسته و خوشه گندم و انگور بيكدست و عصای قدرت را در دست ديگر گرفته است. روی بعضی از اين سكهها بعل علاوه بر خوشه انگور گندم و عقابی نيز در دست دارد.
بر پشت سكه نام مازه به خط آرامی و شيری كه درحال دريدن آهو ميباشد نقر شده است.
و نيز برج و باروی شهر كه بالای آن شيری مشغول دريدن گاوميشی است نقش گرديده است.
نوع دوم سکه هایی است که در صیدا ۳۵۳-۳۳۳ قبل از میلاد ضرب شده است. نقش این سکه ها بسیار زیباست و در یک طرف نقش کشتی جنگی بر روی امواج اب منقور است.اما این نوع سکه تنها مربوط به مازه نمی باشد بلکه شاهان صیدا نیز نظیر ان را ضرب زده اند.
نوع سوم سكههايی است كه در بابل از ۳۳۱ـ۳۲۸ قبل از ميلاد ضرب شده است كه در يكطرف آن خدای بعل (Baal) بر روی تخت نشسته و عصای قدرت را به دست گرفته و درطرف ديگر شيری در حال راه رفتن است و نام مازه به خط آرامي نقر گرديده است.
سكههای مازه معمولاً استر پارسی دو استر ، يا سكههای كوچك ابول (Obole) ميباشد.