
نوروز، روز نو، زندگی از نو، شادزیستی، مهر و مهرورزی، پاکی و بخشش، یادگار جمشید شاه، شاه ایرانزمین، که در رژفای فرهنگ ایرانزمین در درازای هزاره ها ملت بزرگ ایران را به پیش برده و چراغ راهیست برای آینده.
نوروز جشن است باستانی که در فلات ایران و سرتاسر فرهنگ ایرانشهری همه ساله در نخستین روز فروردین ماه (بهار) برگزار میگردد.
گذشته نوروز را به جمشید شاه نسبت میدهند.

جمشید یکی از پادشاهان اسطوره ای ایران زمین است، نام او در اوستا «یم Yima» و متون پهلوی آمده است. در شاهنامه جمشید فرزند طهمورث و شاهی فرهمند است که سرانجام به خاطر خودبینی فر ایزدی از او دور میشود.
جمشید دوران تابندگی و درخشش زندگی آریاییان بوده است. بنا به نوشته های اوستا جمشید پادشاهی بود که آریاییان را پس از یخبندانی بزرگ از سرزمینهای سرد به بیرون میبرد و بسوی ایرانویچ رهمنون میسازد.
گوشه ای از گزارش اوستا دراینباره:
«اهورامزدا با جمشید هشدار میدهد که مردمانش گرفتار سه زمستان و یخ بندان هراس انگیز خواهند شد که در پی آن همگی زیوندگان از مردمان و جانوران و گیاهان نابود خواهند گشت. به راهنمایی اهورامزدا و برای چاره اندیشی در برابرچنین تبهکاری مرگباری، جم پناهگاهی ساخت که آن را ورجم کرد گویند و تخمهٔ گونههای جانوران و گیاهان و بهین مردمان را به آن جا برد و به دور از سرما و گزند آن نگاه داشت تا پس از به پایان رسیدن آن سرد زمستانهای مهیب، که در پایان هزارهٔ اوشیدر پیش میآید و در پی گزند رسانیهای دیو ملکوس مردم و جانوران مفید نابود میشوند، درهای این پناهگاه را بگشاید و دوباره جهان آبادان و آکنده از به گزیدهٔ زیوندگان نژاده و نیک تبار گردد.
پس جمشید چنان کرد و زمستان سخت فرا رسید، سی سد سال مردم به جم لابه میکردند که مردم و جانوران افزون شدهاند و در ور جای نمیگیرند. پس جمشید از کوه ور بالا رفته و با گفتن واژهٔ سپندارمذ سه بار چوبدستش را بر زمین کوبید و با زمین چنین گفت که : فراز رو و فراخ شو، پس زمین در سه پستا (نوبت) فراخ شد.
پس از پایان سرما و یخ بندان، و با بازگشت زیوندگان از ورجم کرد به زمین زندگی دوباره بر زمین رونق گرفت و جهان از مردمان نیکو سرشت پر شد. کشت زارها سبز شدند و سرشار از گیاهانی شفا بخش که دشمن بیماریها هستند و آنها را از بین میبرند. دیگر نه بیماری مرگ بار بود و نه تباهی و سیاه کاری. مرگ تنها در پی پیری روی مینمود یا کشته شدن. و به این گونه بزرگترین و کاراترین سلاح اهریمن که مرگ است ناتوان شد و نیروی خود را از دست داد.»
با نابودی اهریمن وی بار دیگر شادمانی و خرمی و خیر و برکت را به مردم ارزانی داشته و هر درختی که خشک شده بود سبز شد و مردم آن روز را «نوروز» یا «روز نوین» خواندند و همگی به فرخندگی چنین روزی در تشتی جو کاشتند و این رسم برای ایرانیان جاودانه شد.
همه ساله بخت تو پیروز باد
همه روزگار تو نوروز باد
فردوسی

انسان، از نخستین ادوار زندگی اجتماعی، متوجه بازگشت و تكرار برخی از رویدادهای طبیعی، یعنی تكرار فصول شد. نیاز به محاسبه در دوران كشاورزی ، یعنی نیاز به دانستن زمان كاشت و برداشت، فصل بندی ها و تقویم دهقانی و زراعی را به وجود آورد. نخستین محاسبه فصل ها، بی گمان در همه جوامع با گردش ماه كه تغییر آن آسانتر دیده می شد صورت گرفت. و بالاخره در نتیجه نارسایی ها و ناهماهنگی هایی كه تقویم قمری، با تقویم دهقانی داشت، محاسبه و تنظیم تقویم بر اساس گردش خورشید صورت پذیرفت.
سال در نزد ایرانیان از زمانی نسبتا كهن به چهار فصل سه ماهه تقسیم شده و همان طور كه ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه آورده است آغاز سال ایرانی از زمان خلقت انسان ( یعنی ابتدای هزاره هفتم از تاریخ عالم) روز هرمز از ماه فروردین بود، وقتی كه آفتاب در نصف النهار ، در نقطه اعتدال ربیعی ، و طالع سرطان بود.
جشن نوروز دست كم یك یا دو هفته ادامه دارد. ابوریحان بیرونی مدت برگزاری جشن نوروز را پس از جمشید یك ماه می نویسد: چون جم درگذشت پادشاهان همه روزهای این ماه را عید گرفتند.
عیدها را شش بخش نمودند:
پنج روز نخست را به پادشاهان اختصاص دادند، پنج روز دوم را به اشراف، پنج روز سوم را به خادمان و كاركنان پادشاهی، پنج روز چهارم را به ندیمان و درباریان ، پنج روز پنجم را به توده مردم و پنجه ششم را به برزگران. ولی برگزاری مراسم نوروزی امروز، دست كم از پنجه و «چهارشنبه آخر سال» آغاز می شود و در «سیزده بدر» پایان می پذیرد. ازآداب و رسوم كهن پیش از نوروز باید از پنجه، چهارشنبه سوری و خانه تكانی یاد كرد.
پنجه
بنابر سالنمای كهن ایران هر یك از ۱۲ ماه سال ۳۰ روز است و پنج روز باقیمانده سال را پنجه، پنجك، یا خمسه مسترقه، گویند. این پنج روز را خمسه مسترقه نامند از آن جهت كه در هیچ یك از ماه ها حساب نمی شود. مراسم پنجه تا سال ۱۳۰۴ ، كه تقویم رسمی شش ماه اول سال را سی و یك روز قرارداد، برگزار می شد.
میر نوروزی
از جمله آیین های این جشن ۵ روزه، كه در شمار روزهای سال و ماه و كار نبود، برای شوخی و سرگرمی حاكم و امیری انتخاب می كردند كه رفتار و دستورهایش خنده آور بود و در پایان جشن از ترس آزار مردمان فرار می كرد. ابوریحان از مردی بی ریش یاد می كند كه با جامه و آرایشی شگفت انگیز و خنده آور در نخستین روز بهار مردم را سرگرم می كرد و چیزی می گرفت. و هم اوست كه حافظ به عنوان « میرنوروزی» دوران حكومتش را « بیش از ۵ روز» نمی داند.
از برگزاری رسم میر نوروزی، تا لااقل ۷۰ سال پیش آگاهی داریم. بی گمان كسانی را كه در روزهای نخست فروردین، با لباس های قرمز رنگ و صورت سیاه شده در كوچه و گذر وخیابان می بینیم كه با دایره زدن و خواندن و رقصیدن مردم را سرگرم می كنند و پولی می گیرند بازمانده شوخی ها و سرگرمی های انتخاب «میر نوروزی» و «حاكم پنج روزه » است كه تنها در روزهای جشن نوروزی دیده می شوند و آنان در شعرهای خود می گویند: «حاجی فیروزه، عید نوروزه، سالی چند روزه».
یکی از ویژه گیهای نوروز آیین و مراسمی هست که هر کدام نماینگر ریشه های هویتی ما ایرانیان است. یکی از انها سفره هفت سین میباشد که به مانند دیگر جشنهای ملی برای انجام و چیدن ان شور و شوق زیادی را در بین خانواده ایجاد کرده و تلاش در بهترین و زیبا ترین نوع چیدن این سفره باستانی را در درون ما پدید میاورد.
هفت سینهای مختلفی با نظرهای مختلفی که در مناطق مختلف چیده میشود وجود دارد، اما میتوان دقیق ترین انها را سفره هفت سینی دانست که زرتشتیان پهن میکنند. نگاهی داشته باشیم به تزئینات این سفره زیبا، هفت سین که در واقع نامش خوان نوروزی میباشد:
خوان نوروزی (سفره هفت سین) باید سفید باشد چرا که نشانه پاکی و سفید بختی و روشنایی است و نیز نشانه جهان بی پایان است که بارگاه یزدان در آن است. در سفره و یا همان خوان نوروزی مواد و چیدنیهایی گذاشته میشود که هرکدام نشانه و نمادی از سلامتی، رزق و روزی، زایش، برکت و است.


برخی میگویند که هفت سین، نماد هفت امشاسپند است که میتواند با کلیک در اینجا آنها را بهتر بشناسید.
امشاسپندان یا اَمِشَه سپَنتَه جمع امشاسپند است که امشاسفند، اموسپند و امهوسپند نیز گفتهاند. امشاسپندان از صفات پاک اهورامزدا هستند. این واژه به معنی جاودانان پاک یا مقدسان بیمرگ یا نامیرایان فزونیبخش است که از دو جز اَمِشَه به معنی جاودانی و بیمرگ و سپنته به معنی پاک و مقدس و فزونیبخش تشکیل شدهاست. در زبان اوستایی نام آنها بصورت امِشَه سپِنتَه آمده است. متون پهلوی نام آنها را امشاسپندان ثبت کرده است. واژه اهورامزدا اوستایی و یکی از نامهای خداوند است. این واژه از دو بخش تشکیل شده است.اهورابه معنی هستی بخش و دارنده هستی است. مزداخود از دو واژه « مز » به معنی بزرگ و « دا » به معنی دانا و دانش است پس واژه مزدا نیز به معنی دانش بزرگ است و وظیفه هر انسانی است که این دانش بزرگ را در یابد و به ان برسد. در نتیجه واژه اهورامزدا به معنی دانای بزرگ هستی بخش است. این کلمه در متنهای پهلوی به اُهرمَزد و هُرمُزد و در فارسی اورمَزد، هُرمزد و هُرمُز مبدل شده است.

درهنگامه سال نو بر مبنای شرایط دینی و آیین هر شخص و یا خانواده ای نیایشی نوروزی میخواند و از آفریننده خود سپاسگزاری بجا میاورد. جنبش رنسانس ایرانی، فرزندان فرودسی نیایش ایرانی هنگامه سال نو را به هم میهنان و ایرانیان ایرانشهری در زیر پیش کش میکند. این نیایش نوشته مهربانو هما ارژنگی میباشد.
ای واژگون سازنده دلها و دیدهها
ای گرداننده روزها و شبها
ای دیگر سازنده بودنها و تواناییها
دیگرگون ساز بودنمان را به بهاری بودنها
……….
الا ای اهورای با فر و جاه / به فرمان تو تابشِ هور و ماه
در این روز نو از مه فرودین / به آیین جمشید فرخنده دین
بگردان دل و دیدهام از گناه / بیاموزم از نو دگرگونه راه
روان مرا از غم آزاد کن / بهین روزیام بخش و دلشاد کن
هما ارژنگی
نماهنگ نیاش نوروزی:
آیینهای نوروزی در مناطق مختلف ایران هر کدام زیبایی خود را دارند که همه انها در فرهنگ ایرانی و در کنارهم دارای فلسفه و زیباییهای خاص خود میباشند. در زیر به بخشی از مردمی ترین آنها اشاره میکنیم:
نوروزی خوانی در گیلان:
يكي از آيين هاي كهن استقبال از بهار در گيلان(نوروزی) یا «نوروزی خوانی» مي باشد. نوروزخوانی از آیینهای قبل از آمدن نوروز است . با آغاز اسفند گروه نوروزخوانان قاصد بهاربوده و ترانههایی زمزمه مي كنند که آمدن آفتاب و بهار را نوید میدهد. طنین صدای آنان بشارت دهنده رویش سبزه و شکوفایی گلها بوده و پیام آور دوستی ، تولد دوباره و تشدید مهربانی هستند.. در گیلان نخستینبار در یکصدوسیو پنجسال پیش توسط الکساندر خوتسکو Alexander Choodzko ایرانشناس روسی مطالبي در اين خصوص گردآوری شده است .خوتسکو که مدت یازده سال در ایران و از جمله در استانهای شمالی ایران اقامت داشت، مطالعات ارزنده اي در زمینههای زبانشناسی ایران و بخصوص گویشهای گیلکی، طالشی و مازندرانی انجام داد. حاصل این تحقیقات کتابی است پر حجم تحت عنوان : Specimens of the Popular Poetry of Persia
این کتاب شامل اطلاعات کلی دربارهی مناطق شمالی ایران و مردم آن مرز و بوم و حوزهی رواج گیلکی و مباحث عمومی پیرامون لهجههای سواحل جنوبی دریای خزر و متن اشعار محلی و داستانهایی به این گویشهاست.
نمونههایی از اشعار نوروزخوانان به جا مانده است که معمولا به سه زبان گیلکی، تالشی، و فارسی خوانده مي شد .در مناطق تالش نشین غرب گیلان نوروزخوانان از محدوده خود خارج نمیشدند. بداهه خوانی از ویژگیهای نوروز خوانی در گیلان بود و نوروز خوانان واقعی معمولا از افراد خوشنشین آبادیها بودند که در نزد مردم از جایگاه ویژهای برخوردار بودند.
پیشینه این گونه آواز مربوط به دوران قبل از اسلام میباشد که در بعضی از کتب نزدیک به دین زرتشتي و در ستایش اهورامزداو همچنین در توصیف طبیعت و زیبایی فصل بهار و ستایش شاهان و امیران آمده است. بعد از ورود اسلام و مذهب شيعه این گونه آواز با مفاهیم مذهبی و روایات اسلامی آمیخته شدند.
در نوروز خوانی افرادی که به آنها نوروز خوان گفته میشده است پیش از آغاز فصل بهار به صورت دورهگردی به شهرها و روستاهای مختلف میرفتند و اشعاری در مدح بهار یا با ذکر مفاهیم مذهبی به صورت بداهه یا از روی حافظه میخواندند. این اشعار به زبان فارسی و یا زبانهای محلی بوده است و پس از اسلام اغلب پس از ستایش خدا در مدح امامان شيعه گفته میشده است. این اشعار بیشتر بصورت ترجیع بند بوده و توسط یک یا چند شخص همزمان خوانده میشده است.
در نوروزخواني، كه ترجيعش با باد بهاران آمده آغاز مي شود، سطرهايي در ستايش يا نكوهش «صاحبخانه » مي سرايند و گاه مقداري پول برنج، چاي يا تخم مرغي را كه مي خواهند در شعر قيد مي كنند و چنين مي خوانند:
«بخوانم من امام اولين را شه كشور اميرالمؤمنين را
وصي جانشين يعني علي را به ياسين و الف لام و به فيروز
دهيد مژده كه آمد عيد نوروز امام دومين هم دسته ي گل
شفاعت مي كند او بر سر پل اما سومين شاه جهان است
بود نامش حسين شاه يگانه و . . . . »
آنها اين اشعار را تا امام دوازدهم تكرار مي كنند.
«امام دوازدهم مهديش نام است تمامي كل عالم را امام است
بدانيد حضرت صاحب الزمان است به ياسين و الف و لام و به فيروز
دهيد مژده كه آمد عيد نوروز خدايا صاحبخانه را خوشحال گردان
جوانان را داماد گردان عروسش صاحب اولاد گردان
به ياسين و الف و لام و فيروز دهيد مژده كه آمد عيد نوروز
هوا سرد است و بگرفته صدايم كه چند تا تخم مرغ باشد دوايم
ايا همشيره ي فرخ لقايم بكش زحمت بيار عيدي برايم….

آداب و رسوم ایل بختیاری در جشن نوروز
زنان و دختران دست ها، ناخن و موها را با حنا می آرایند ، و با اعتقاد به اینکه شیر شب مانده خوبیت ندارد، تبدیل به ماستش می کنند و معتقداند که خیر و برکت به همراه خواهد داشت.
هفته آخر سال و یا به عبارتی یکی دو روز مانده به تحویل سال و بر طبق آیین بختیاری، با پختن الفه ( حلوا، شیربرنج و … ) و تقسیم آن بین اقوام و همسایه ها و یاد کردن درگذشتگان، به استقبال سال جدید میروند.
قبل از تحویل سال لامپها و اجاق را روشن نگه می دارند و با اعتقاد به رنگ سبز بعنوان سرزندگی و نشاط، غذاهای سنتی به رنگ سبز طبخ می کنند: پلو باقالی، سبزی پلو با ماهی، قورمه سبزی و کو کو سبزی مرسوم تر می باشند.

آداب و رسوم مردم قزوین در جشن نوروز
مردم استان قزوين مانند مردم ديگر مناطق ايران، از اوايل اسفندماه خود را براى برگزارى مراسم سال نو آماده مىکنند. آنها همراه خانهتکانى و نظافت، به خانهتکانى دلهاى خود مىپردازند. در روز عيد با چيدن سفرههاى رنگين، پذيراى ميهمانان خود مىشوند. آنها در سفرههاى پارچهاى قلمکار و ظروف رنگارنگ بلوري، انواع شيرينىهاى خانگي، انجير، آلبالوى خيس شده، نخود، کشمش و نقل و نوعى توت که با خمير پودر پسته و بادام درست مىکنند، مىچينند و به ميهمانان تخممرغ رنگ شده (با پوست پياز) عيدى مىدهند.
امروزه از روز اول عيد، ديد و بازديدهاى خانوادگى آغاز مىشود و تا قبل از سيزدهبهدر پايان مىگيرد.
نوروزىخوانى
نوروزى خوانى يکى از مراسم مربوط به روزهاى پايانى سال است و جزئى از مراسم استقبال نوروز بهشمار مىرود. نوروزىخوانها بيشتر از اهالى روستاهاى منطقه ‘الموت’ و ‘طالقان’ هستند؛ آنها در دستههاى دو تا چهار نفره، در کوچه و خيابان بهراه مىافتند و با خواندن اشعار کوتاه و بلند، طليعه سال نو را به مردم مژده مىدهند و بيت يا دو بيت ديگر را، دو نفر ديگر پاسخ مىدهند. ساکنان منازل با شنيدن صداى نوروزىخوانها، به استقبال آنها رفته و با دادن پول و شيرينى از آنها پذيرائى مىکنند.

آیین کوسه گلدی
یکی از ایل های کرد در کشورمان «کوسه» نام دارد، که در مناطق مختلف کردستان کوسه یا «کوسه وه وی» (Kosewewi) (کوسه گردی، کوسه برنشین) در دو زمان از سال برگزار می شود. کوسه فردی از اهالی روستاست(معمولا شبان روستا) که در هنگام نوروز با قیافه و هیبتی غیرعادی و مضحک در حالی که لباس های زیادی را روی هم پوشیده و پالتوی بلندی به تن کرده است با گذاشتن شاخ هایی از چوب یا داس و ریشی از پنبه یا پشم و سبیل درازی از موی بز به میان مردم می آید.
برای اجرای این مراسم، نقش زن کوسه را نیز یکی دیگر از جوانان روستا برعهده گرفته که او نیز لباس زنانه کردی پوشیده و سرخاب سفیداب می مالد. کوسه و زنش همراه جمع جوانان در داخل روستا شروع به گشتزنی می کنند و به شوخی و گاه جدی با هم به مناظره می پردازند و با نکته پردازی مضحک و حرکات خنده دار موجب شادی و خنده مردم می شوند. کوسه به هر خانه ای که وارد می شود، اهالی آن خانه به استقبالش می روند و به مناسبت نوروز خشکبار و گاهی روغن و کره و تخم مرغ به او هدیه می دهند.

آیین «آیینه تاودانی»
این آیین یکی از مراسم پیشواز نوروز در غرب گیلان و شهرستان رشت است. شکل آن به این صورت است که با آغاز نوروز چند نفر از نوجوانان در پی تهیه آیینه، گل بنفشه، پامچال و شاخه های کوتاه و شمشاد برآمده و آیینه ای را که دورو و مستطیل شکل است با این گل ها به گونه ای مزین می سازند، سپس آن را به ریسمان بلند وصل کرده و شب بعد از خوردن شام به خانه هم محلی ها می روند.
خانه های روستایی معمولا با پایه های چوبی محصور است، از این نظر رفت و آمد در آنجا به سهولت امکان پذیر می شود. از آنجا که وسایل گرمازا هیزم بوده، صاحبان خانه ها برای بیرون رفتن دود، در اتاق را نیم باز می گذاشتند. این امر برای نوجوانان و پیام آوران نوروز خوشحال کننده بود، چون براحتی می توانستند آیینه و دسته گل را به داخل اتاق بیندازند، اما اگر در اتاق خانه ای بسته می شد ، خیلی آرام در را باز می کردند تا کسی از اعضای خانه متوجه حضور آنان نشود. معمولا سعی می شده دسته گل، سبزه و آیینه را به وسط اتاق بیندازند و در پشت در مخفی شوند. زن خانه نیز که در حال پختن حلوا و شیرینی نوروزی بود، آیینه را برداشته و بعد از نگاه به آن به صاحب آیینه سکه یا تخم اردک یا مقداری حلوا هدیه می داد.

« تکم چی » ها
این یکی از ائین های کهن در آذربایجان غربی است.
نوروز در فرهنگ مردم آئین خجستهای بوده که ایرانیان را در هر نسلی، آئینی، مذهبی و از هر قومیتی، خارج از محدودهزمان و مکان به هم پیوند زده و با برگزاری مراسم ویژه این آئین، سنتها و آداب رسوم کهن مردم منطقه احیا و نسل به نسل تداوم مییابد.
مردم آذربایجان غربی در گذشته آیینهای زیادی برای استقبال از نوروز کهن داشتند که امروز برخی از آنها از حافظه مردم این سامان پاک شدهاند و برخی نیز در آستانه فراموشی قرار گرفتهاند.
از جمله رسمهای زیبای ایام نوروز که در آذربایجان غربی به فراموشی سپرده شده، رسم « تکم چی » ها نام دارد. چند روزی مانده به عید، تکم چی به طور نمادین، تکم، بز ساخته شده از قطعات چوب را در کوچههای روستاها و شهرها میچرخاند و در حالی که اشعاری به زبان ترکی و با صدای دلنشین می خواند نوید آمدن عید را می داد و پاداش خود را از مردم می گرفت.
غوغا و ولوله کودکان و نوجوانان در پیرامون تکم چی ها جنب و جوش خاصی به این آیین میداد. صدای نوروز و نجوای آمدنش را به نوعی میتوان از تکاپو و شور و شوق زنان برای تر و تمیز کردن خانه و خریدهای نوروزی استشمام کرد.

عروس گوله
نمایش عروس گوله یکی از آیین های استقبال از نوروز است. آروس یا اوروس به معنای الهه زیبایی است که به عربی رفته و الف به عین تبدیل شده و دوباره با شکل جدید به زبان فارسی بازگشته است. زمان اجرای این نمایش آیینی از نیمه دوم اسفند آغاز می شود و تا فرارسیدن نوروز ادامه دارد. عروس گوله معمولا در تمام نقاط گیلان و برخی مناطق مازندران با تفاوت هایی اندک اجرا می شود.
این آیین بازمانده ای از اعمال نیایش کشاورزی است. در نمایش آیینی عروس گوله تعدادی از آدم ها در نقش های مختلف از جمله سرخون(خواننده) کاس خانم، ناز خانم، پیر بابا، غول، دایره زن و ساززن.. خانه به خانه آبادی می روند و در حالی که گروهی از مردم آنها را همراهی می کنند شعر عروس گوله را در استقبال از نوروز می خوانند و مردم را شاد می کنند، نمایش عروس گوله با شیرین کاری های کاس خانم و ناز خانم آغاز می شود و برای تصاحب این دو عروس نبردی بین پیرمرد و غول آغاز می شود. سرنانواز نیز با یک خواننده افراد را همراهی می کنند.

برخی رسوم نوروزی در سیستان
روز « عَلَفه »
بی بی نوروز
نان سال
در سیستان روز پيش از عيد را روز علفه می گويند (به دليل چسبانيدن دسته ای جو خوشه نداده بر سر در اتاق ها به اين نام معروف است)
شب قبل از عيد مردان و زنان حنابندان دارند و صبح روز علفه حناهایشان می شويند.
روز علفه كمتر خانه اي است كه بوی كلوچه ندهد، در اين روز همه چيز بوی تازگی می دهد و زمان جوان می شود.
روز علفه در سيستان روز گرامی داشتن بی بی نوروز است.
به باور مردم اين منطقه، در اين روز بی بی به همه خانه ها سرك می كشد تا ببيند برای استقبال از او چه كرده اند؟
وقتی در شب های عيد و روزهای قبل از آن باران ببارد، حتی يك نم نم، مي گويند بی بی نوروز سرش را می شويد.
همچنين اين باران نشانه ای است از وضعيت مالی خوب، كمي اندوه و گرفتاری براي مردم، چون بی بی مردمش را بسيار دوست می دارد.
مردم سيستان سعي می كنند صبح عيد به سياهی نظر نكنند و نگاه كردن به سبزه و صورت كودك خوشرو را مبارك با ميمنت می دانند
و معتقدند سبزه در اين روز نور چشم را زياد مي كند.
سفره عيد شكل مخصوص به خود را دارد.
در شهر تقريبا همان هفت سين است، اما در روستا عبارت است از: نان سال كه جزء جدا نشدنی سفره عيد است، قَتلَمَ(نوعی نان روغنی محلی)، تَجگی (سمنو)، يك آيينه كه روی آن يك تخم مرغ خام می گذارند و كلوچه.
مـردم سيستان معتقد بودند كه در صبح روز عيد، بی بی نوروز به تمامی خانه ها سر زده و سفره را بازديد می كند.
نان سال نماد بركت و روزی صاحب خانه بود و كسی كه نان سال را بزرگ تر و بهتر در سفره داشت، به همان نسبت در طول سال بركت به خانه اش خواهد آمد.
نان ديگري كه پختن آن در شب عيد مرسوم است و مردم سيستان در همه اوقات از آن استفاده می كنند، قتلمه نام دارد.
در گذشته مردم سيستان انواع قتلمه و سمنو را در روزهاي عيد با خود به زيارتگاه ها می بردند و از آن هنگام ظهر به جای ناهار استفاده می كردند.
در سپيده دم تحويل سال نو؛ براساس يك سنت قديمی ايرانی و سيستانی كليه ظروف سفالی كه در عرض يك سال از آنها بهره برداری شده است؛ از كاسه و كوزه شكسته مي شد و تكه پاره های آنها برپشت بام جاي می گرفت يا آنها را بالای بام می بردند و همانجا می شكستند.
اين كار تقدس داشت و معتقد بودند اگر اين كار صورت نگيرد، ارواح پليد كه درون آنها جای گرفته اند، خانواده و اعضای آنها را ناخوش و زرد روی می كنند.

درباره حاجی فیروز و یا عمو نوروز داستانیها مختلفی وجود دارد که در بالا به یکی از انها در قسمت پنجه پرداختیم، اما در اینجا دو داستان دیگر را برایتان بازگو میکنیم:
حاجی فیروز نماد مردم رنج کشیده
پژوهشگر تاریخی میگوید: حاجی فیروز نگاهی از ژرفا و عمق دارد و نماینده مردم ستم دیده و رنج کشیده است. «حاجی فیروز» یا «خواجه پیروز» از اینکه در میان مردم صلح و شادی وجود دارد خوشحال میشود و با رک گویی، آزادی خواهی، بزله گویی و صفا و صمیمیتی که دارد در میان مردم محبوب واقع شده است. او میگوید: در واقع حاجی فیروز تجلی «میر نوروزی»، «کوهسار گلین»، «کوته ورنشین»، «پیر بابو» و «عروس گولی» است زیرا تمام اینها چهره سیاهی داشتند و در طول زمان موجب پیدایش حاجی فیروز شدند.
هیچ سندی وجود ندارد که نشان دهد حاجی فیروز در 200 سال قبل نیز وجود داشته اما در تاریخ اشاراتی به «خواجه پیروز» شده که مشخص نیست این خواجه پیروز چگونه ظاهر و گویشی داشته است. حدادی میگوید: در گذشتههای بسیار دور در ایران مردم افراد سیاه پوست را میخریدند (برده داری که از جنوب آفریقا، زنگبار به ایران آورده میشد) و به خرید و فروش آنها میپرداختند که این افراد سیاه نامهای بسیار زیبایی بنام الماس، مبارک، یاقوت، جوهر و… داشتند.
عمو فیروز نگهبان آتشکده
عمو فیروز در فرهنگ باستانی ما کشی بود که در آتشکده نگهبان بود و نمی گذاشت آتش خاموش بشود، روی سیاه او به خاطر دود ناشی از آتش بود و او گدا و یا مستمند نبود بلکه با شتاب پیش تر از دیگران می آمد به کوچه و خیابانها و شروع به جار زدن این موضوع میکرد: مردم آگاه باشید که بهار چند روز دیگر فرا میرسد و در واقع نوید بخش آمدن بهار بود.
مردم بخاطر این خبر خوش به او مژدگانی میدادند. لباس قرمز او بخطار این است که در فرهنگ میترایسم، نگهبان آتش لباسی قرمز رنگ داشت. (ناگفته نماند که بسیاری از فرهنگ مسیحیت، بر گرفته از آیین میترایسم میباشد که میتوانید با کلیک کردن در اینجا بهتر بشناسید)

مراسم نوروز 🌸 در هفت کشور جهان
نوروز شگفتانگیز است. آهسته آهسته از راه میرسد و بی آن که خبر کند.
شاید به همین دلیل است که نوروز مورد استقبال مردم بسیاری از سرزمینهای دیگر قرار گرفته و هر چه که میگذرد بر نفوذ و گستردگی آن افزوده میشود، چنانکه امروز از آسیای میانه گرفته تا آسیای مرکزی، از پاکستان گرفته تا تانزانیا با جلال و شکوه تمام گرامی داشته میشود. اگرآشنایی با آداب و رسوم مردم این کشورها، برای شما جالب است خط های بعدی را به دقت بخوانید:
🔹نوروز در پاکستان
در پاکستان غالبا صفت « عالم افروز » را در مورد نوروز به کار میبرند و این حکایت از علاقهمندی مردم این کشور به نوروز دارد. بسیاری از خانوادههای پاکستانی مراسم نوروز را گرامی میدارند، به طوری که برای یکدیگر کارت تبریک طلایی و الوان مزین به گل و بلبل که نشان از نو شدن طبیعت دارد، میفرستند که معمولا بر آن عبارت عید مبارک نقش بسته است.آنها هم مانند ایرانی ها خانهتکانی میکنند، لباس نو میپوشند، به دید و بازدید میروند و سعی میکنند کدورت و غم را از دلها بزدایند و زندگی را به شادی بگذرانند.
خانوادههای پاکستانی به هنگام نوروز سفره نوروزی رنگین میگسترانند و انواع شیرینی و میوهها را بر آن میچینند و بزرگترها به کوچکترها هدیه میدهند.
از آداب و رسوم عید نوروز در میان مردم پاکستان تهیه نمودن انواع شیرینی مثل «لدو»، «گلاب حامن»، «رس ملائی»، «کیک برفی»، «شکرپاره»، «کریم رول»، «سوهن حلوا» و همچنین پختن غذاهای معروف این ایام و عیدی دادن و گرفتن و دید و بازدید اقوام است.
🔹نوروز در تاجیکستان
نوروز در تاجیکستان، به خصوص در « بدخشان » با شکوه بسیار برگزار میشود. نوروز برای مردم تاجیک که روزگاری سرزمینشان بخشی از ایران بزرگ محسوب میشده عید ملی اجدادی است و آن را غدیر ایام یعنی عید بزرگ میخوانند.
کلمه ایام در بدخشان مرادف عید یا به جای آن به کار میرود. هر خانواده چند روز مانده به عید خود را برای برگزاری آن آماده میسازد. خانه تکانی صورت میگیرد. همه از کوچک و بزرگ با بیقراری منتظر رسیدن نوروز میشوند.
تاجیکها در نخستین روز نوروز، صبحانه را با انواع غذاهای شیرین صرف میکنند که عبارت است از حلوا، شیربرنج، غوز حماچ ، به این امید که تا پایان سال زندگی شان شیرین باشد. پس از صرف صبحانه پارچه سرخی را بالای در ورودی خانه میآویزند که آن را نشانه بهروزی و خوشبختی می دانند. آنگاه اثاث خانه را که از قبل تمیز کردهاند به طرزی نیکو میچینند، سپس پنجرهها را میگشایند تا نسیم نوروزی در زوایای خانه به گردش درآید.
همه لباس تازه به تن میکنند و کوچکترها در حالی که غنچهای از گل سرخ در دست دارند نزد بزرگترها میروند و با گفتن »شاگون بهار مبارک » سالی خوش برایشان آرزو میکنند.
در بدخشان در شب دوم سال نو از کله و پاچه گوسفند وگندم غذای مخصوصی تهیه میکنند که به آن « باج » میگویند. نوروز در بدخشان سه روز ادامه دارد.
🔹نوروز در جمهوری آذربایجان
نوروز یکی از جشنهای بزرگ در جمهوری آذربایجان است. این جشن همه ساله از بیستم تا بیست و دوم مارس که تقریبا برابر با اول تا سوم فروردین است در این کشور برگزار میشود. در آذربایجان از چند هفته مانده به نوروز مردم برای برگزاری این عید خود را آماده میکنند؛در شب چهارشنبه دختران نیتی در قلب خود میکنند و در گذرگاهها میایستند و اگر سخنی موافق خواست خود از رهگذری بشنوند بسیار خوشحال میشوند و مطمئن می شوند که حاجتشان برآورده خواهد شد . براین اساس مردم سعی میکنند در ایام نوروز سخنی نامناسب که از آن بوی یاس به مشام آید بر زبان نیاورند و از به کار بردن سخنان ناپسند و حزنآور بپرهیزند.
در میان مراسم نوروزی جمهوری آذربایجان، رسمهایی نظیر فرستادن سفره سمنو، انداختن کلاه پوستین به درها، آویزان کردن کیسه و توبره از سوراخ بام در شب عید و درخواست هدیه نورزی از صاحبخانه بسیار قابل توجهاند که در مجموع عاملی برای ایجاد ازدیاد محبت و مودت در میان مردمند. در عید نوروز نمایشها و بازیهای مختلف که فزاینده شادی میباشند در جمهوری آذربایجان رواج میگیرد. در این میان میتوان از اسبسواری، شمشیربازی، کمنداندازی، ورزشهای زورخانهای، طناب بازی و مانند اینها نام برد که در همه آنها اصل بر شادی و نشاط است.
🔹نوروز در قرقیزستان
کلمه نوروز در میان مردم قرقیزستان که به زبان قرقیزی صحبت میکنند و به خط کریل مینویسند، واژه ای آشنا است، آنها هم عید نوروز برای آنان از مقدسترین اعیاد است و آیینهای نوروزی را با شکوه تمام برگزار میکنند، طوری که هیچ یک از مراسم ملی و مذهبی آنان جلوه و جلال نوروز را ندارد . نوروز در این سرزمین تنها یک روز است که در بیست و یکم ماه مارس(اول تا دوم فروردین) برگزار میشود .
خانوادههای قرقیزی از نخستین ساعات صبح روز عید از خانههایشان بیرون میآیند و در میدانهای بزرگ شهر جمع میشوند. در این میدانها بازارهای موقت ایجاد میشوند که در آن انواع اجناس، خوردنی، پوشیدنیها و اسباببازیها عرضه میشوند.. این مراسم در شهرهای بزرگ ساعتها به طول میانجامند و مراسمی از قبیل نمایشهای سوارکاران با لباسهای عشایری و جنگی در حالی که سلاحهایی نظیر شمشیر، خنجر، نیزه، سپر، تیرو کمان با خود حمل میکنند موجب میشود تا مردم زمان را فراموش کنند.
🔹نوروز در ازبکستان
عید نوروز در ازبکستان تعطیل رسمی است. در ایام نوروز سراسر کشور چراغانی میشود مردم لباس نو به تن میکنند؛ از آنجا که دولت کمونیستی اتحاد شوروی سابق، نوروز را جشنی دینی میدانست از برگزاری آن جلوگیری میکرد، در نتیجه مردم به نقاط دور از شهر میرفتند تا بتوانند مراسم نوروزی را برپا دارند. از همین رو بسیاری از این جایها با نام نوروز همراه شده است، نظیر نوروز بلاق (چشمه نور)، نوروزسای (جویبار نوروز) و نوروز تپه (فرازگاه نوروز).
در ازبکستان و نیز در تاجیکستان نوروز بدون سمنو، رنگ و بویی ندارد. سمنو برای آنان همانند ایرانیان، یادآور نوروز است. همچنین آیین چهارشنبه سوری همانند ایران در بسیاری از شهرها و نواحی گوناگون ازبکستان با شور و حال تمام برگزار میشود و بخصوص در بخارا و سمرقند از شکوه و استقبال بسیار برخوردار است.
🔹نوروز در افغانستان
نوروز در افغانستان یا به عبارتی در بلخ و مزار شریف هنوز به همان فر و شکوه پیشین برگزار میشود. در روزهای اول سال همه دشتهای بلخ و دیوار و پشت بامهای گلی آن پر از گل سرخ میشود. بلخ سبدی از گل سرخ یا اجاق بزرگی می شود که این لاله ها در آن میسوزد. این گل فقط در بلخ به وفور میروید و از این رو جشن نوروز و جشن گل سرخ هر دو به یک معنی به کار میرود.
از آیین و رسم نوروزی در سرزمین بلخ میتوان به شستشوی فرشهای خانه و زدودن گرد و غبار پیش از آمدن نوروز و انجام مسابقات مختلف از قبیل بزکشی، شتر جنگی، شتر سواری، قوچ جنگی و کشتی خاص این منطقه اشاره نمود.
🔹 نوروز در قزاقستان
مردم قزاقستان نوروز را اعتدال بهاری میدانند و بر این باورند که در این روز ستارههای آسمانی به نقطه ابتدایی میرسند و همه جا تازه میشود و روی زمین شادمانی بر قرارمیشود. به اعتقاد آنها نوروز روزی است که «سنگ نیلگون» سمرقند آب میشود.
در شب سال تحویل هر صاحبخانه دو شمع در بالای خانهاش روشن میکند و خانهاش را خانه تکانی میکند؛ چون مردم قزاق باور بر این دارند که تمیز بودن خانه در آغاز سال نو باعث میشود افراد آن خانه دچار بیماری و بدبختی نشوند.
در عید نوروز جوانان یک اسب سرکش را زین کرده و عروسکی که ساخته دست خودشان است با آویز زنگولهای به گردنش درساعت سه صبح که ساعتی معین از شب قزیر است رها نموده تا به این شکل مردم را بیدار کنند. عروسک در حقیقت نمادی از سال نو است که آمدن خود را سوار بر اسب به همه اعلام میکند.
نوروز برای قزاقها بسیار مقدس بوده و اگر در این روز باران یا برف ببارد آن را به فال نیک می گیرند و معتقدند سال خوبی پیش رو خواهند داشت. در عید نوروز مردم لباس نو و سفید به تن میکنند که نشانه شادمانی است. دید و بازدید اقوام دراین ایام با زدن شانهها به یکدیگر از آیین و رسوم مردم قزاق در ایام عید نوروز است، همچنین پختن غذایی به نام نوروز گوژه (آش نوروز) که تهیه آن به معنی خداحافظی با زمستان و غذاهای زمستانی است و از هفت نوع ماده غذایی تهیه میشود در این ایام جزو آیین و رسوم این سرزمین است.
مسابقات معروفی نیز در ایام نوروز در قزاقستان برگزار میشود که از مهمترین آنان میتوان به «قول توزاق» اشاره نمود که بین گروه های مرد و زن برگزار میشود. اگر برنده زنها باشند قزاقها معتقدند آن سال خوب و پربرکتی است اگر مردها پیروز شوند آن سال نامساعد خواهد بود.
🔹 نوروز در زنگبار (تانزانیا)
شاید تعجب کنید اما حتی در زنگبار هم مردم نوروز را جشن می گیرند؛ چراکه در قرنهای گذشته گروه بزرگی از مردم شیراز به زنگبار در کرانههای شرقی قاره افریقا کوچ کردند و آیینهای ایرانی خود مانند نوروز را نیز با خود بردند. جشن نوروز در زنگبار «نوروزی» نامیده میشود و هنوز یکی از جشنهایی است که با تغییر فصل در این کشور گرامی داشته میشود و بین مردم رواج دارد.

معرفی #نوروز باستانی و ایرانی به زبان انگلیسی برای جهانیان..!
Tell your friends about” #Norooz” with this detailed video
Faites savoir à vos amis sur “#Norouz” avec cette vidéo détaillée
🎅🏻 عمو نوروز
یکی بود, یکی نبود. پیر مردی بود به نام عمو نوروز که هر سال روز اول بهار با کلاه نمدی, زلف و ریش حنا بسته, کمرچین قدک آبی, شال خلیل خانی, شلوار قصب و گیوه تخت نازک از کوه راه می افتاد و عصا به دست می آمد به سمت دروازه شهر.
بیرون از دروازه شهر پیرزنی زندگی می کرد که دلباخته عمو نوروز بود و روز اول هر بهار, صبح زود پا می شد, جایش را جمع می کرد و بعد از خانه تکانی و آب و جاروی حیاط, خودش را حسابی تر و تمیز می کرد. به سر و دست و پایش حنای مفصلی می گذاشت و هفت قلم, از خط و خال گرفته تا سرمه و سرخاب و زرک آرایش می کرد. یل ترمه و تنبان قرمز و شلیته پرچین می پوشید و مشک و عنبر به سر و صورت و گیسش می زد و فرشش را می آورد می انداخت رو ایوان, جلو حوضچه فواره دار رو به روی باغچه اش که پر بود از همه جور درخت میوه پر شکوفه و گل رنگارنگ بهاری و در یک سینی قشنگ و پاکیزه سیر, سرکه, سماق, سنجد, سیب, سبزی, و سمنو می چید و در یک سینی دیگر هفت جور میوه خشک و نقل و نبات می ریخت. بعد منقل را آتش می کرد و می رفت قلیان می آورد می گذاشت دم دستش. اما, سر قلیان آتش نمی گذاشت و همانجا چشم به راه عمو نوروز می نشست.
چندان طول نمی کشید که پلک های پیرزن سنگین می شد و یواش یواش خواب به سراغش می آمد و کم کم خرناسش می رفت به هوا.
در این بین عمو نوروز از راه می رسید و دلش نمی آمد پیرزن را بیدار کند. یک شاخه گل همیشه بهار از باغچه می چید رو سینه او می گذاشت و می نشست کنارش. از منقل یک گله آتش برمی داشت می گذاشت سر قلیان و چند پک به آن می زد و یک نارنج از وسط نصف می کرد؛ یک پاره اش را با قندآب می خورد. آتش منقل را برای اینکه زود سرد نشود می کرد زیر خاکستر؛ روی پیرزن را می بوسید و پا می شد راه می افتاد.
آفتاب یواش یواش تو ایوان پهن می شد و پیرزن بیدار می شد. اول چیزی دستگیرش نمی شد. اما یک خرده که چشمش را باز می کرد می دید ای داد بی داد همه چیز دست خورده. آتش رفته سر قلیان. نارنج از وسط نصف شده. آتش ها رفته اند زیر خاکستر, لپش هم تر است. آن وقت می فهمید که عمو نوروز آمده و رفته و نخواسته او را بیدار کند.
پیر زن خیلی غصه می خورد که چرا بعد از آن همه زحمتی که برای دیدن عمو نوروز کشیده, درست همان موقعی که باید بیدار می ماند خوابش برده و نتوانسته عمو نوروز را ببیند و هر روز پیش این و آن درد دل می کرد که چه کند و چه نکند تا بتواند عمو نوروز را ببیند؛ تا یک روزی کسی به او گفت چاره ای ندارد جز یک دفعه دیگر باد بهار بوزد و روز اول بهار برسد و عمو نوروز باز از سر کوه راه بیفتد به سمت شهر و او بتواند چشم به دیدارش روشن کند.
پیر زن هم قبول کرد. اما هیچ کس نمی داند که سال دیگر پیرزن توانست عمو نوروز را ببیند یا نه. چون بعضی ها می گویند اگر این ها همدیگر را ببینند دنیا به آخر می رسد و از آنجا که دنیا هنوز به آخر نرسیده پیرزن و عمو نوروز همدیگر را ندیده اند.

کتاب انقلاب نوروز ایران نوشته دکتر امیر فصیحی دبیر کل جنبش رنسانس ایرانی، فرزندان فردوسی تئوری میباشد که طی هشت سال تحقیق در سال ۲۰۱۲ منتشر شد. این تئوری بر پایه فرهنگ ایرانشهری میباشد و نشان میدهد که چگونه میتوان از جشنهای ملی بعنوان ابزاری مناسب و خشونت پرهیز در راستای نافرمانی ها مدنی استفاده کرد تا بتوانیم ایران را به سرمنزل مقصد که همانا آزادی و استقلال میباشد برسانیم.
