پهلویخواهی، واژهای که بوسیله اصلاح طلبان و ارسالیهای حکومتی، تحکیم وحدتی و انجمنهای اسلامیها در سپهر سیاسی ایران مد شده است، به چم (معنی) و فردید (منظور) پادشاهیخواهی نیست.
فریب این واژه پهلویخواهی را نخورید و قند در دلتان آب نشود که در نهانش، اهریمن نهفته است.
ما پادشاهیخواه هستیم و نه پهلویخواه.
بی گمان رضا پهلوی به عنوان سومین شخصیت در سلسله پهلوی و به حکم تمدن و تاریخ ایرانزمین و فرزانش (فلسفه) پادشاهی ایرانشهر و آیین مردم آریایی، امروز او، پادشاه ایرانزمین است، و بی گمان به دوران پهلوی افتخار میکنیم و آنرا ارج مینهیم.
تمام این واژگان فریبنده، بمانند مشروطه، پهلویخواهی، پهلویسم، طرفدار رضا پهلوی، طرفدار شاهزاده، شهریار، و…. برای این است که واژه شاه و پادشاه را از حافظه جمعی مردم ایران و نیز سپهر سیاسی، پاک کنند. زیرا که فقط ساختار پادشاهی است که میتواند ایرانزمین را نجات دهد و شکوه از دست رفته ایرانشهر را دوباره بازسازی کند.
به همین خاطر است که هر واژهای دیگری را برای نام بردن از شاهنشاه دادمهر رضا پهلوی، پادشاه ایرانشهر، این جماعت سالوس بکار میبرند، بجز واژه ورجاوند پادشاه.
پیشتر توضیح دادهام[1]، اما یکبار دیگر اینجا نیز مینویسم تا دوباره توان، نیرو و جایگاه این واژه را به نیکی درک و در هر هنگامه از آن بهره ببرید و به هیچ قدرت، جریان و شخصی پروانه ندهید که بجای واژهگان ورجاوند شاهنشاه، پادشاه و شاه، از وژهای دیگر بهرهوری کند.
واژه شاه از واژه ای ورجاوند بنام خشا و خشیت میآيد و خود این واژه ریشه در خشتره وئیریه[2] دارد که ایزد شهریور ماه است و به چم پادشاهی آرمانی در مینو و همچنین ایزد فلزات در گیتی است. خود واژه خشا از واژهای ورجاوند بنام اشا[3] میآيد که همان هجار هستی در دئنا ی مزدیسنی است. هنجار هستی به چم این است که این کیهان بصورت یک نظم به گرد هم میچرخد تا زندگی و جان که گرانمایهترین عنصر آریایی است پدیدار گردد. برای اینکار و حرکت کیهانی، که نظم را در اشا پدید آورد، نیازمند به عنصر دیگری است که نامش در فرهنگ آریاییان داد میباشد. به راستی واژه داد تخمه ی آن هنجار و نظم کیهانی است که بواسطه آن جان، این عنصر تداوم پدیدار میشود.
بنابراین، در هسته ی مرکزی واژه شاه، داد و جان وجود دارد. اگر این خط چم واژهگان را وارونه کنیم، چنین میشود، داد به اشا، اشا به خشا و خشا به شاه جهش و دگرگونی پیدا میکند.
واژه پاد که در پیشوند واژه شاه میآید، به چم نگاهبانی و پاسداری است «پاد – شاه». هنگامی که با فرزانش ایرانی به واژه پادشاه بنگریم، چم آن چنین میشود، نگهبان داد، پاسدار داد، دادگر، دادگستر. بدین چم، شخصی که داد را گسترش میدهد و آن شخص را نیاکان ما، شاه نامیدند. اصولا فره کیانی که نشان زمینی آن، همان تاج است، بر سر کسی گذاشته میشود که درک درستی از داد داشته باشد تا بتواند از آن پاسداری کرده و آنرا گسترش دهد. این پدیده مینوی که با پدیده گیتی گره خورده و درهم تنیده میشود، یکی از پدیدههای بنیادین فرزانش آریاییان در این سرزمین اهورایی است.
گفتیم که ایزد خشتره وئیریه در گیتی، ایزد فلزات نیز میباشد. از آن فلز، شمشیری درست میشود که بدست شاه داده، تا هم از داد پاسداری کند و هم داد را گسترش دهد. به درست آن شخص دادگر و دادگستر است، آن شخص شاه است و پادشاه. یکی از دلایلی که بیشترین شاهان ایران (اگر نگوییم همگی آنان) از پیشه لشگریان هستند، برای این است که به نیکی میتوانند از شمشیر بهره ببرند و کارکرد آنرا برای گسترش و پاسداری از داد، نیز میدانند.
حال که از چم و تخمه ی این واژهگان ورجاوند آگاه شدیم، میتوان به این نتیجه رسید که این تمدن هزاره چه پیوستگی ژرفی در درون خود دارد و همچنین میتوان آگاه شد، کسانی که از این واژهگان بهره نمیبرند، یا نادان هستند و یا با کین و رشک چنین میکنند که در هر دو نگاره، نه میتوان به این اشخاص اعتماد کرد و نه اینچنین اشخاص در راستای بازگشت پادشاهی و سرافرازی ایرانشهر تلاش میکنند.
از این نامردمان بایست گذشت، تا پادشاهی ایرانشهر را دید، تا بتوان این سرزمین اهورایی را دوباره آباد و سرافراز کرد.
رضا مهربانی
۳۰ شهریور ماه ۸۵۸۴ برابر با ۲۱ سپتامبر ۲۰۲۵ ترسایی
به ایرانشهر و آتش ورجاوند، بزرگترین آتشها باز میگردیم
پاینده ایران
#جاویدشاه
#رنسانس_ایرانی
[1] رنسانس ایرانی Iranian Renaissance, قدرت واژه جاویدشاه در چیست؟, (May 04, 2025). Accessed: Sept. 01, 2025. [Online Video]. Available: https://www.youtube.com/watch?v=2Exm1ZMz3bs
[2] ‘امشاسپندان – ایزدان نامیرا – Iranian Renaissance’. Accessed: Sept. 21, 2025. [Online]. Available: https://iircf.com/?p=510
[3] ‘چم دَئِنا(دین) و اَشا – Iranian Renaissance’. Accessed: Sept. 21, 2025. [Online]. Available: https://iircf.com/?page_id=2230