قصد داریم در این نوشتار کوتاه، مختصر و مفید به واژه ی #دین بپردازیم تا بدانیم که این واژه ی نیک ایرانی هیچ پیوندی با مذاهب سامی و یا ابراهیمی ندارد. بدانیم آنچیزی که تلاش کردند در باورهای ایرانیان پس از تازش تازیان برای ما ایرانیان جا بی اندازند هیچ پیوندی با چم (معنی/مفهوم) دین که پیش از تازش وجود داشته است ندارد.
دین در واقع نوین شده واژه دَئِنا است. یک واژه اوستایی که مشخصا به دین مزدیسنا گفته میشده است (مَزدَیَسنه دَئِنا).
واژه دین، دَئِنا Daenâ ، به چم دیدن، شناختن، فهمیدن، دانستن، وجدان بیدار و نيک، درست و دی و ديگان است. ريشه ی واژه «ب» در دی بدین، «دا» به چم دادن و بخشيدن است.
دَئِنا وَنگوهی Daenâ Vanguhi، دین نیک، دین بهی، وجدان آگاه و بیدار و فهميدن و برداشت و شناخت درست از زندگانی معنا میدهد.
یک دیندار کسی است که با کمک خرد به دیدن و شناختن جهان پیرامون خود میپردازد و راه راستی و درستی، اشایی، و با خرد و اندیشه ی درست پیش میرود و گزینش میکند.
در جهان بینی نیاکانمان دین به چم وجدان بیدار و نیک بوده است چون میدانستند که اگر شخصی وجدان بیدار داشته باشد، نیروی خرد در او پدیدار می شود و شخصی که خرد آگاه و روشنی داشته باشد به نیکی روی می آورد و از بدی و دروج (دروغ) دوری می جوید.
با این توضیح کوتاه و بازشکافی چم این واژه می بینید که واژه ی دین، اصولا نمیتواند منتسب به مذاهب سامی باشد به دلیل اینکه ریشه مذاهب سامی با خرافات، دروغ و گنده گویی های رویایی ساخته پرداخته شده است و هماره مروجین این ادیان در همان محور اهریمنی دروغ و خرافه قدم برداشته تا مریدان خود را بصورت برده و متکی به این خرافه ها درآورند. در اسلام دروغ آزاد است در یهودیت هم بهمچنین، در مسیحیت رویا پردازی یا همان خرافه پردازی پایه اصلی آن مذهب میباشد. جدای این صفتهای اهریمنی، پدرجد تمام این مذاهب، ابراهیم کسی بود که باور و عقیده اش با ریختن خون آغاز شد (نخست تصمیم به قتل فرزند گرفت اما به ناگاه یک ببعی از آسمان تلپی بر زمین افتاد و خون آن بچاره را ریخت) و همچنان موضوع خون ریزی یکی از پایه های تمام این مذاهب میباشد. این نمونه کوچک از اقیانوس بیکران خرافه گویی و دروغ و نیرنگ و فریب در سلسله مذاهب سامی بود.
بر همین پایه است که این مذاهب ابراهیمی را اهریمنی میدانیم.
باز گردیم به باورها و جهان بینی نیاکانمان و موضوع نوشتارمان که دین یا درست آن دئنا، این واژه ی زیبای ایرانی که دنیایی از اندیشه و فلسفه و زیبایی در آن نقش بسته است. این جهان بینی زیبا در واقع یک روش زندگی بوده، روشی که در آن همزیستی و تعامل با طبیعت(گیاهان و جانداران) یکی از ستون های آن بوده است، که در قانون اَشا بنام هنجار هستی از آن یاد میشود.
جا دارد که در اینجا نگاهی کوتاه به قانون اَشا در باورهای نیاکانمان بی اندازیم:
نگرش آیین زرتشت یا همان دین بهی به جهان هستی، پیروی و پیوستن به قانون اَشا است از دیدگاه او خداوند جان و خرد، جهان را بر پایه ی هنجاری آفریده که بر تمام هستی حکمفرماست، او این هنجار و نظم حساب شده را اَشا مینامد. استواری قانون اَشا بر جهان هستی، بازتاب اراده و خواست اهورامزدا است. انسان باید خود را با هنجار هستی، همگام و همراه سازد. راستی و درستی، مهر و فروتنی و فروزههای نیک انسانی را در خود پرورش دهد. قانون اَشا نیروی هماهنگ کننده ی جهان هستی است و هیچ پدیدهای از اتم تا کهکشان وجود ندارد که بر پایه ی این هنجار هماهنگ، استوار نباشد.
آنانی که کج اندیشی برگزینند، بدگفتاری و زشت کرداری بوجود آورند برخلاف قانون اَشا گام بر میدارند و براساس فرایند کنش و واکنش نتیجه ی رفتار خود را دریافت خواهند کرد. از این دیدگاه هرگز اهورامزدا، جایگاهی به نام دوزخ برای شکنجه ی انسان پدید نیاورده بلکه این خود انسان است که از روی عملکردش، بهشت و دوزخ را پدید میآورد. بهشت یا بهترین مکان هستی، رسیدن به شادی و آرامش روان است که بازتاب اندیشه و کردار نیک انسان است. دوزخ یا بدترین جای هستی، یعنی عذاب وجدان و افسردگی روان، پی آمد کژاندیشی است که در دو جهان مادی و مینوی (تن و روان) به سوی انسان باز خواهد گشت.
در این فلسفه انسان با گزینش آزادی و عدم قبول جبر، زندگی و آیندهٔ خویش را رقم میزند. در این نگرش نظریه (گناه آغازین) هم مانند نظریه (جبر) پذیرفته نیست به این ترتیب، همه بدون گناه و پاک به این دنیا قدم میگذارند و پس از زاده شدن باید تلاش کنند تا زندگی را برای خود سامان بخشند.
اَشو زرتشت اٍسپنتمان در رسانیدن پیام اَشا به مردم، نیاز به هیچ معجزهای نداشته است او نه با معجزه بلکه با زبان خرد و منطق با مردم سخن گفته است. شناخت خداوند، پرورش و پویایی ویژگیهای اخلاقی و نزدیک شدن به اهورامزدا، مهمترین هدف سفارش شده اَشو زرتشت اٍسپنتمان در زندگی انسان است و نخستین گام در راه نزدیک شدن به اهورا، وهومن یا منش نیک است. گام دوم، گزینش اَشَه و هیشتَه یا توانایی نظم بخشیدن و هنجار مطلق است، که روشی برای پیوستن به راستی است. گام سوم، خشَتَره وَئیریَه، که به معنای توانایی معنوی و پادشاهی بر خود است. گام چهارم، سپنتَه آرَمئی تی یا مهرورزی است که بیان کنندهٔ رابطهٔ عاشقانه و با محبت بین انسان و هورمزد است اما نه از روی ترس و بیداد. و گامهای بعدی فروزه هَه اوروَتات یعنی رسیدن به کمال در انسان که به تدریج به انسان آرمانی نزدیک خواهد شد و گامی دیگر برای رسیدن به جاودانگی و بی مرگی است یعنی اَمره تات که در پارسی نوین به آن امرداد گویند. هفتمین گام در راه عرفان و شناخت اهورامزدا سرَئوشَه یا سروش است که نور حقیقت و ندای اهورایی است که چون مشعلی، نهاد انسان و دیدهٔ دل عارف را روشن خواهد کرد.(منظور از عارف در اینجا یعنی انسانی که به حد کمال در راستای اَشا رسیده باشد).
این اندیشه ی ارزشمند نیاکانمان بوده است و چه شخص خردمندی را سراغ دارید که این اندیشه را برای زندگی در این جهان نخواهد و چه می شد که اگر مردمان جهان با این اندیشه آشنا بودند و باز چه می شد که اگر مردمان جهان به این اندیشه باور می داشتند و در چنین حالتی جهان امروز ما چه چهره ای میتوانست داشته باشد؟
در جای جای نوشتارها و سخنان بزرگان ایران زمین همچون فردوسی بزرگ، حافظ، خیام و غیره از دین یاد شده است، حال شاید بهتر بدانیم که منظور این بزرگان از واژه دین چه بوده است.
باشد که روزی تمام ایرانیان ایرانشهر به اندیشه ی نیاکان بازگردند تا بسازیم جهانی پر از نیکی و شادی.
باشد که جهان با این اندیشه آشنا گردد که در آن روز جهانی خواهیم داشت پر از داد و دادگری.
باشد که با روی آوردن به اندیشه نیاکانمان، اندیشه های دین بهی (مزدیسنا دئنا)، راستی و درستی را گسترش دهیم و از بدی و دروج دوری بجوییم.
باشد که با اندیشه های ایرانشهری اهریمن را شکست دهیم تا جهانمان پر شود از نور اَشا.
باشد که آتش خرد در وجود تک تک مان شعله ور شود که چه خوش سرود حافظ شیرین سخن، که آتشی که نمیرد، همیشه در دل ماست.
بیاد داشته باشیم که فردوسی بزرگ بی دلیل نبود که شاهنامه را با این واژگان آغاز نمود،
بنام خداوند جان و خرد / کزین برتر اندیشه برنگذرد
رضا مهربانی
۲۵ اردیبهشت ماه ۲۵۸۰ برابر با ۱۵ مارچ ۲۰۲۱
دل جهان است ایرانشهر 🔥
پاینده ایران
#جاویدشاه
#رنسانس_ایرانی
🔥
💎
Aucune réponse